سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر کسـﮯ تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ... دلگیر نباش که نـہ تو گناهکارﮮ نـہ او !!! آنگاه که مهر مـﮯورزﮮ مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا مـﮯکند... پس خود را گناهکار مبین! من عیسـﮯ نامـﮯ را مـﮯشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داده و تنها یکـﮯ سپاسش گفت !!! من خدایـﮯ را مـﮯشناسم کـہ ابر رحمتش به زمین باریده ... یکـﮯ سپاسش مـﮯگوید و هزاران نفر کفر !!!

للحق . . .  آمدم تا مطلبـے در خصوص 175 غواص تازه تفحص شده، که با دستان بسته تن به خاک سپردند تا پرنده‌ے روحشان در شرقے ترین جغرافیاے هستے دعــــاگوے غیرت و پاسداران دین و عزت ما باشند بنویسم... شعرے یافتم که بهتر آمد . . .

175

نصفِ تاریخ عاشقـے «آب» است

قصه‌هایـے عمیق و پراحساس 

قصه‌هایـے پر از فداکارے

قصه‌هایـے عجیب، اما خاص 

 

قصه‌ے آبِ چشمه زمزم

زیرِ پاکوبه‌هاے اسماعیل 

قصه‌ے نیل و حضرت موسـے

قصه‌ے آن گذشتنِ حسّاس

 

قصه‌ےحفظِ حضرت یونس

توی بطن نهنگ، در دریا

یا که نفرینِ نوحِ پیغمبر

بر سرِ مردمِ نمک نشناس

 

قصه‌ے ظهر روز عاشورا

بستنِ آب روے وارثِ آن

کربلا بود و یک حرم، تشنه

کربلا بود و حضرتِ عباس

 

بین افسانه‌هاے آب و جنون

قصه‌ے تازه‌اے اضافه شده :

قصه‌ے بیست و هفت ساله‌اے از

صد و هفتاد و پنج تا غواص

 

شاعر: نفیسه سادات موسوی

 

 




نگارش در تاریخ دوشنبه 94 خرداد 25 توسط | نظر
قالب وبلاگ